Wednesday 8 September 2010

دست یافتن به برابری به سادگی ممکن نیست



It is impossible to attain equality easily

Some more reporting on activities and thought surrounding the One Million Votes Campaign, in an interview by Nahid Keshavarz with Fati Masjedi on the ta qanun-e khanevade barabar site.

It's a prism of sorts allowing a view into the very patient and headstrong attempts at reform that are going on in many places in Iran - championing a variety of causes, but that have become so much more articulate recently -, detailing the dire circumstances in which activists find themselves and hurdles put in their way.

Be har hal movaffaq bashid (MvdB).

دیدگاه
گفت و گوی ناهید کشاورز با فاطمه مسجدی از فعالان کمپین یک میلیون امضاء در قم-شنبه 4 سپتامبر 2010


دست یافتن به برابری به سادگی ممکن نیست

گفت و گوی ناهید کشاورز با فاطمه مسجدی از فعالان کمپین یک میلیون امضاء در قم - 13 شهریور 1389
تا قانون خانواده برابر:
فاطمه مسجدی را از جلسات کمپین یک میلیون امضاء می شناسم، سال اول کمپین بود و همگی ما شوق و شوری بی نهایت برای پیشبرد کمپین و عمومی کردن گفتمان برابری زن و مرد در سطحی فراتر از پیش داشتیم. کمپین برای ما معجزه ای بود که زندگی مان را رنگ دیگری بخشیده بود.
فاطمه به دلیل بیماری مادر، تحصیل در آمریکا را رها کرده و به ایران بازگشته بود، اما کم کم، آشنایی با کمپین یک میلیون امضاء یکی از دلایل او برای ترجیح زندگی در ایران شد. او مسئولیت های بسیاری بر شانه داشت، کمک به مادری بیمار که نقش مهمی در زندگی او داشت و اکنون روز به روز آب شدن او را می دید و ادامه پژوهش و تلاش برای تأمین نانی که استقلال فکری و عملی او به آن وابسته بود.
اوایل آشنایی مان، کلاس خصوصی آموزش زبان انگلیسی داشت. گرچه حتی آن کلاس ها هم برای او تنها کلاسی ساده نبود، تعهد او آموزش زنان بود و توانا کردن آنان برای گسترش انتخاب های شان. کاری که بعدها خیلی جدی تر با همراهی مریم بیدگلی و برخی دیگر از زنان خواهان تغییر در قم، پی گرفت.
فاطمه برای عمومی کردن بحث برابری زن و مرد تنها یک راه نمی شناسد، او با شناخت عمیق از جامعه ایران به تغییرات در همه زمینه ها می اندیشید. او معتقد است که باید در هر شهری با توجه به پتانسیل شهر و توان کنشگران آن به گسترش برابری زنان و مردان همت کرد. در این راه به همراهی برخی از آیت الله های روشن اندیش باور دارد و به پتانسیل آنان برای تاثیر گذاری بر ذهن و عمل مردمانی که مذهب در تار و پود زندگی روزمره شان تنیده است، اعتقاد دارد. یادم می آید در زمان بحث لایحه حمایت از خانواده در مجلس، هنگامی که آیت الله امینی امام جمعه موقت قم در نکوهش لایحه ای که به ترویج چند همسری می پرداخت، در خطبه های نماز جمعه سخن گفته بود با شور و شوق به من خبر را گفت. بعدها با همراهی مریم بیدگلی و برخی دیگر از دوستان ساکن قم، وقت ملاقاتی از آیت الله گرفت و چند تن از ما به این جلسه رفتیم و سعی کردیم در حد توان خود، دشواری هایی که قوانین ناعادلانه برای زنان و خانواده ها ایجاد کرده اند را با ایشان مطرح کنیم.
اکنون او به همراه مریم بیگدلی از شرکت کنندگان جلسه آن روز، به دلیل فعالیت در زمینه ترویج حقوق زنان و کمپین یک میلیون امضاء در قم، هر کدام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده اند. این حکم بهانه ای شد تا گفت و گویی که پیش از این با او انجام داده بودم را منتشر کنم. در این گفت و گو سعی داشته ام نشان دهم که فاطمه مسجدی و دیگر کنشگران برابری خواه در قم با چه شیوه و ابزاری سعی در گسترش گفتمان برابری در قم دارند و چه تاثیری می توانند در پیوند میان گفتمان های اسلامی و حقوق بشر برقرار کنند.
...
فاطمه مسجدی که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده، نقش مادرش را در تربیت خود مهم می داند: «مادرم خیلی به مسائل زنان در حوزه عمومی و غیرآکادمیک توجه داشت. او دختر آیت الله حاج ابوالمجد شیخ الاسلامی بروجردی از مراجع تقلید قم بود. پدرم هم تحصیلات حوزوی داشت. مادرم تا 53 سالی که عمر کرد در تربیت و تحصیلات همه ما نقش مهمی داشت.»
فاطمه از پیشینه خود می گوید: «در قم متولد شدم و تا 17 سالگی در آن جا بودم. بعد در رشته تاریخ در دانشگاه تربیت معلم تهران پذیرفته شدم. همزمان به آموزش و پرورش تعهد داشتم و بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی به تدریس در منطقه 13 آموزش و پرورش تهران (حوالی میدان شوش) مشغول شدم. سال آخر دانشگاه با یکی از استادانم، مرحوم دکتر رضوانی، آشنا شدم و او قبل از مرگش مرا به خانم منصوره اتحادیه، مدیر نشر تاریخ، معرفی کرد. در ویراستاری "تاریخ عالم آرای عباسی" به او کمک کردم و او که از کار من راضی بود، درخواست کرد تا در یک کار تحقیقی بر روی روزنامه های دوره قاجار در کتابخانه ها کار کنم. پس از آن، در سال 1999 با آقای محمد توکلی ترقی آشنا شدم. ایشان به من پیشنهاد دستیاری و اقدام برای پذیرش دانشگاه ایلی نویز را دادند. حدود یک سال طول کشید که برای دوره فوق لیسانس تاریخ آمریکا بورس گرفتم و سال 2000 به آمریکا رفتم.»
او آشنایی با پژوهشگران و اساتید حوزه زنان را در گرایش خود به مسائل زنان موثر می داند: «علاقه من به حوزه زنان به صورت خودآگاه نبود. وقتی وارد نشر تاریخ شدم، کارهای منصوره اتحادیه خیلی روی من تاثیر گذاشت. ایشان از جمله زنانی بود که به پیشرفت زنان اهمیت می داد. در نشر تاریخ با محققان داخلی و خارجی در زمینه های مختلفی از جمله فمینیسم آشنا شدم. بعد از آن، از طریق توکلی ترقی با مهسا شکرلو از اعضای مرکز فرهنگی زنان آشنا شدم. مهسا زمانی که انتشار مجله اینترنتی بدجنس (یکی از سایت های زنان) را شروع کرد، از من خواست تا مقاله ای در مورد این که زنان چگونه در جمع های خود (اعیاد مذهبی) مباحث سکسوالیته را مطرح می کنند، بنویسم. من با مادرم قبلا چند باری به عید "عمر" رفته بودم. نوشتن این مقاله باعث شد که به مباحث زنان بیشتر رو بیاورم. از طرفی، مطالعات زنان در آمریکا میان رشته ای است به همین دلیل توانستم همزمان با درس های تاریخ امریکا، واحدهایی در مورد مطالعات زنان بگذرانم. واحدهای درسی که در آن دوره ها با استادانی هم چون دکتر توکلی و ولنتاین مقدم گذراندم، تاثیر بسیاری بر من گذاشت و حوزه تفکر من را نسبت به مسائل زنان وسیع تر کرد.»
از فاطمه می پرسم که چرا تاریخ آمریکا را انتخاب کرد: «من قبلا تاریخ ایران را خوانده بودم. با انقلاب آمریکا آشنا شده بودم، تاریخ اروپا را تاحدی می شناختم، همین طور تاریخ خاورمیانه را. سال 2000 تازه داشتم وارد سیاست می شدم که متوجه شدم خیلی از دانشجویان آمریکایی در مورد ایران مطالعه می کنند اما ما در مورد آمریکا چندان نمی دانیم. این مسئله باعث شد که تاریخ آمریکا را بخوانم. تاریخ آمریکا در زمینه توسعه به من ایده های زیادی داد، به ویژه مبارزات زنان امریکایی، مبارزاتی که دستاوردهای امروز را برای آنان به ارمغان آورده است.»
او پس از اتمام دوره فوق لیسانس، به تحصیل در دوره روابط بین الملل مشغول شد و قصد داشت به تحصیل خود در دوره دکترا ادامه دهد که با بیماری سرطان مادر مواجه شد و به ایران آمد. اما این بار آشنایی با جریانی از جنبش زنان که در حال شکل گیری در ایران بود، بازگشت به امریکا برای ادامه تحصیل را برای او سخت تر از گذشته کرد: «وقتی که به ایران برگشتم با تغییراتی در ایران و در قم مواجه شدم که این تغییرات به من اجازه نمی داد به همین راحتی همه چیز را رها کنم و به امریکا برگردم تا دکترایم را ادامه دهم. فکر کردم دو سه سالی نیاز دارم صبر کنم، ببینم در جنبش زنان ایران چه گذشته و اگر امکان دارد فعالیت هایی را شروع کنم. در آن موقع با کتابخانه صدیقه دولت آبادی و همین طور کمپین یک میلیون امضاء آشنا شدم و اینها بود که من را درایران نگه داشت.»
از فاطمه می پرسم که گرایش او به فمینیسم از چه زمان شروع شده و ناشی از چه بوده: «از وقتی که شروع کردم به نوشتن در مورد زنان یعنی قبل از رفتن به آمریکا، چنین گرایشی پیدا کردم. ولی مطالعات دانشگاهی در رابطه با تاریخ مبارزات فمینیستی و خواندن آثار ژانت آفاری، افسانه نجم آبادی و دیگران، در شکل گیری ذهنیت من در مورد فمینیسم تاثیر بسیاری گذاشت. تصوری که اطرافیان، هم کلاسی ها و اساتید من در مورد من به عنوان زنی که از ایران آمده بود، داشتند و نظراتی که من در این مورد داشتم و اینکه چه طور خودم را در این تقسیم بندی جا بدهم و فعالیت هایم در بازگشت به ایران باعث شد که من خودم را فمینیست بدانم. خاصیت آمریکا به لحاظ فرهنگی و دانشگاهی که من آن جا درس می خواندم این است که قشر آکادمیک سعی می کند شما را طبقه بندی کند. علاقه من به بحث های زنان و جواب هایی که به پرسش ها می دادم باعث شد که آن ها من را در طبقه فمینیست مسلمان بگذارند. در واقع، این بخشی بود از کل جریان علائق من، احساس کردم که مسئولیت هایی دارم در این زمینه و باید کارهایی بکنم، نمی توانم فقط بخوانم یا بنویسم. من آن جا هم که بودم فعالیت هایی در زمینه زنانی که از کشورهای جهان سوم می آمدند، داشتم. با آن ها ارتباط برقرار می کردم و به هم کمک می کردیم. آنها این ارتباطات را از بیرون می دیدند و باعث می شد که از من انتظاراتی هم داشته باشند تا مثلا اگر کنفرانسی در مورد زن در اسلام بود، شرکت بکنم. فعالیت های فرهنگی هم داشتم که بر فمینیست شدنم تاثیر داشت. در دانشگاه ایلینیوز یک انجمن فرهنگی مربوط به خاورمیانه بود که از جمله کارهایی که با همکاری دکتر توکلی انجام دادیم، نشان دادن فیلم های ایرانی بود؛ به ویژه فیلم هایی که در مورد زنان بود یا کارگردان زن داشتند. چند مجسمه ساز و موزیسین زن هم به دانشگاه دعوت کردیم که همه این ارتباط ها باعث شد خودم را بیشتر فمینیست ببینم.»
او مردد است که آیا با تعبیر فمینیست مسلمان از خود موافق است یا خیر: «من به آنها (هم کلاسی هایم) بارها گفته بودم که خودم را فمینیست می دانم نه فمینیست مسلمان، اما آن ها این جایگاه را به این دلیل که از یک کشور مسلمان آمده بودم، به من می دادند. به ویژه زمانی که بحث بر سر موقعیت زنان در ایرن و حقوق نابرابر آنها می شد و من شرایط موجود ایران را در این مورد باید توضیح می دادم، ناگزیر زمانی که به دفاع از زنان می پرداختم، شامل زنان مسلمان هم می شد. از همین رو بود که آنها من را در این تقسیم بندی قرار می دادند. ضمن آنکه من پیشینه مذهبی هم دارم و به همین دلیل شاید از دیدگاه یک مورخ، فمینیست مسلمان هم محسوب بشوم ولی به هر حال فمینیسم یک پروسه است، این ها همه قابل تغییر هستند، شاید من در آمریکا یک فمینیست مسلمان بودم اما در ایران تقسیم بندی دیگری بتوان برای من قایل شد. خودم فکر می کنم در حوزه ای که کار می کنم کاری به مذهبی بودن و غیرمذهبی بودن ندارم. چیزی که دغدغه من است، مسئله زن است و مشکلات و مسایل پیرامون آن، به طور مثال زن و توسعه. حالا در این بخش بندی می تواند زن مسلمان یا یهودی یا سیاه باشد، برای من فرقی ندارد. هر چه که در پیرامون من هست، برایم اهمیت دارد و از آنجا که در قم فعالیت می کنم، بیشتر اطرافیان و مخاطبان من زنان مسلمان هستند و البته با دختران جوانی هم کار می کنم که اعتقادات مذهبی محکمی ندارند. اما من کاری به اعتقادات آنها ندارم، بلکه به مسائلی توجه دارم که آنها به عنوان زن با آن روبرو هستند. در واقع، من خودم را مسئول می دانم که در این حوزه در حد توانایی ام و با توجه به شناختی که نسبت به عقب ماندگی هایی که در زمینه زنان وجود دارد، کار کنم. این تفکر، بخش مهمی از زندگی من را تشکیل می دهد. من وقتی وارد حوزه های فکری دیگر هم می شوم دوست دارم ربطش را به زنان بدانم.»
فاطمه درباره فعالیت های خود در کمپین یک میلیون امضاء می گوید: «اولین روزی که کمپین در مقابل مجتمع رعد فعالیت خود را آغاز کرد، من هم فعالیت در آن را شروع کردم. در آن جا با زنان دیگری که در این زمینه فعالیت می کنند، آشنا شدم. با دوستانم صحبت کردم که آن ها هم علاقمندی نشان دادند. دفترچه ها را آوردم به محیط کارم و به آن ها هم معرفی کردم. یادم می آید یکی از دوستان من که در تجمع 22 خرداد (1385) در میدان هفت تیر دستگیر شده بود، به دلیل مسایلی که در زندگی خصوصی داشت خیلی با اهداف این تجمع و کمپین همدلی کرد و آشنا شدن با این حرکت ها و اهداف باعث شد که خودش را تنها نبیند. پس از این معرفی کردن ها، سعی می کردم در نشست های دیگر کمپین که در تهران برگزار می شد، شرکت کنم و ببینم چطور می شود فعالیت ها را در شهرهای دیگر هم گسترش داد. در واقع، به دنبال آن بودم که کمپین را به قم ربط بدهم. با چند تن از زنان فعال در قم ارتباط گرفتم و به کمک هم سعی کردیم تا بسترکمپین را در قم ایجاد کرده و گسترش دهیم. البته کار کار در قم بسیار دشوارتر از تهران بود. من فکر می کنم شاید به این دلیل که چند سالی از قم دور بودم، جسارات ام برای طرح مطالبات کمپین در قم بیشتر شده بود. اوایل پشت تلفن همه چیز را می گفتم. طول کشید تا بفهمم چطوری باید در قم رفتار کنم. اول از خانواده شروع کردم. بخشی از خانواده موافقت کردند و بخشی مخالفت. آن ها می خواستند مرا بترسانند و بر حذرم دارند. اما من که تاریخ کشور خود و تاریخ کشور دیگری را خوانده بودم، می دانستم که این فعالیت ها چگونه می تواند به ثمر برسد و فکر نمی کردم با دستگیری من، این حرکت به پایان برسد. زمانی که با فعالان زنان پرسابقه در قم صحبت کردم و سعی کردم تا آنها را همراه این حرکت جمعی کنم، در ابتدا از برخی اسامی که به عنوان فعالان کمپین نام می بردم (مانند عبادی یا احمدی خراسانی) زیاد راضی نبودند، به این جهت که می دانستند فضای قم نسبت به این افراد حساسیت دارد. آنها به من گفتند اصلا از این نام ها در قم صحبتی به میان نیاورم.»
فاطمه مسجدی در رابطه با چگونگی تلاش خود و همراهان اش برای گسترش کمپین در قم و تاثیر این فعالیت ها بر فعالان زنان پرسابقه قم می افزاید: «من دوست داشتم بحث کمپین را به حوزه علمیه قم بکشانم، چون می دانستم که یک حوزه مطالعات زنان دارد. ابتدا در قم کارگاهی برگزار کردیم که تعدادی از دختران جوان در آن شرکت کردند، شناخت آنها از مسائل حقوقی زنان خیلی ابتدایی بود. جای دیگری که من کمپین را معرفی کردم، بین زنان اصلاح طلب قم بود. آنها من را به جلسه ای دعوت کردند که دفترچه های کمپین را به آنجا بردم و کمپین را معرفی کردم. یکی دو نفر از آنها ابراز تمایل کردند که در این زمینه و زمینه های مشابه فعالیت بکنند. بعد از آن کمپین را به زنانی که در قم کارهای هنری می کردند معرفی کردمدر واقع، من و دوستانم تمام تلاش مان این بود تا در قم که ابتدا کمپین را به عنوان یک فعالیت سیاسی می شناختند، نشان دهیم که کمپین یک فعایت و حرکت شعاری نیست و جنبه های مختلف دارد. این تلاش ها، به اطرافیان ما انگیزه ای داد تا به فعالیت بپردازند. در واقع، آنها وقتی دریافتند کمپین برای زنانی که به دلیل این قوانین ضربه خورده اند و پای مرگ قرار دارند هم فعالیت می کند، بیشتر جذب آن شدند.»
او سپس از ملاقات هایی که با مقامات مذهبی قم از جمله صانعی داشته و واکنش هایی که آنها نشان داده اند سخن می گوید: «ما به ملاقات برخی از آیت الله ها در قم که نظرات روشن تری در زمینه زنان داشتند، رفتیم. البته باید این موضوع گسترده تر بشود. من با آیت الله صانعی ملاقاتی داشتم که این ملاقات برایم خیلی امیدبخش بود. از نزدیک توانستم از ایشان در مورد قوانین مورد بحث کمپین نظرخواهی بکنم و ایشان به جز مسئله ارث، با بقیه خواست های کمپین همراه بودند. البته فکر می کنم ما می توانیم با ارائه ادله مورد قبول کمپین با ایشان در مورد ارث هم بحث کنیم و به نتیجه برسیم. اقای صانعی به من پیشنهاد داد تا سراغ افراد دیگر هم چون آیت الله امینی و جناتی هم بروم. برای صانعی خیلی جالب بود که زنان برای به دست آوردن حقوق برابر این چنین اصرار دارند و بخشی از جنبش زنان توانسته به ایشان در این مورد اعتماد بکند و نظرات ایشان را در این زمینه عمومی کند. البته آیت الله صانعی به لحاظ سیاسی الان منزوی است ولی واقعا برایش جالب بود که جنبشی که این چنین مورد تهاجم دولتی است از آرای او کمک می گیرد. وقتی به او گفتم که از اعضای کمپین هستم، با تعجب پرسید که چطور در زندان نیستم و جالب آن که از من خواست که اگر هم دستگیر شدم بر خواسته هایم بایستم و در برابر قاضی از برابری حقوقی زنان با مردان دفاع کنم.»
فاطمه چرایی به کار بردن تفسیرهای متجددانه از دین و جلب نظر آیت الله ها را از نگاه خود توضیح می دهد: «چون خودم تاریخ خوانده ام، سعی می کنم مسائل را از منظر تاریخی نگاه کنم. واقعیت این است که ما باید در کمپین واقع گرا و عملگرا باشیم. من جامعه ایران را یک جامعه مذهبی می دانم و این که چه طور می شود چیزهای جدید را به این جامعه عرضه کرد را از تاریخ این جامعه و آمریکا یاد گرفته ام. وقتی می خواهم در جامعه ای مثل قم کار کنم، نگاه می کنم به زنان آن که نیاز به چیزهای جدید دارند و واقعا در قم اگر خوب نگاه کنیم می بینم که زمینه ها برای ورود مدرنیته بسیار باز است. حال به نظر من به جای اینکه آنها جذب برنامه های ماهواره بشوند، باید سعی کنیم چیزهای جدید را آگاهانه طوری که با فرهنگ این جامعه بخورد به آن ها معرفی بکنیم. من فکر می کنم برای رهایی این زنان از مسائلی که رنجشان می دهد این شیوه موثرتر باشد. در واقع، مسئله ای که برای من خیلی مهم است رهایی این زنان از زندگی ای که رنج شان می دهد و رسیدن به یک زندگی بهتر است. حالا این زن می خواهد یک زن بی سواد باشد، کم سواد و یا با سواد باشد. زن باسواد احتمالا خودش می تواند راهی برای رهایی پیدا کند، ولی فکر می کنم مسئولیت زن بی سواد و کم سواد برعهده افرادی چون ماست. وقتی می بینم این زنان همه چیز را با نگاه مذهبی می بینند و نهادی هم چون صدا و سیما هم از مذهب به عنوان ابزاری برای تحمیل عقاید خود استفاده می کند، فکر می کنم بهتر است کمپین هم از همین ساختار مذهبی استفاده کند و وقتی می بینیم که روحانیون متجددی هستند که برای تغییر برخی آرای فقهی تلاش می کنند، فکر می کنم پس ما هم باید تعاملی با آنها پیدا کنیم تا بتوانیم برای تغییر این قوانین و تغییر وضعیت اجتماعی زنان گامی برداریم.»
فاطمه مسجدی به همراه دیگر همراهان اش علاوه بر آنکه به گسترش گفتمان برابری در قم می کوشند، گاه پیش می آید که درگیر زندگی زنانی شوند که در چنبره قوانین نابرابر گرفتار شده و آسیب دیده اند: «من معتقدم که اگر ما بخواهیم کمپین را در قم بشناسانیم باید به طور عملی هم وارد شویم. جامعه قم جامعه ای مذهبی و بسته است و به لحاظ سیاسی هم محافظه کار و مشکوک به همه چیز. برای جلب اعتماد شروع به انجام کارهای عملی کردیم تا خودمان و عملکردمان را نشان دهیم و یکی از کارهای مان، شناسایی زنانی شد که از این قوانین آسیب دیده اند. ما با زنی آشنا شدیم که ازطریق صیغه بچه دار شده بود، ولی شوهر او را مورد خشونت قرار می داد و به او گفته بود که من از تو بچه نمی خواستم. آشنایی با این زن در زمانی بود که بحث صیغه به دلیل مطرح شدن لایحه حمایت از خانواده بسیار داغ و مطرح بود. ما فکر کردیم مطرح کردن چنین مواردی می تواند راه خوبی برای شناساندن کمپین و جمع کردن فعالان برای آن باشد. از طرف دیگر دختران جوانی هستند که نمی توانند از راه های قانونی و قضایی به برابری با مردان برسند. ما دختران آسیب دیده ای داریم که واقعا آشنا با مسائل حقوقی شان نیستند و زمان مواجهه با بحران، تازه نسبت به مسائل حقوقی خود واقف می شوند. در واقع، آن ها درست در زمانی که فکر می کنند باید قدرتی از آنها حمایت بکند، متوجه می شوند که به لحاظ حقوقی از چنین حمایتی برخوردار نیستند و آن موقع هست که با پوست و گوشت شان نابرابری حقوقی را درک می کنند. آن موقع هست که وقتی به آنها می گویی مبارزه کمپین و برابری خواهان برای رسیدن به چنین حقوقی هست واقعا آن را درک می کنند و می توانند به خانواده نیز این اهداف را منتقل کنند.»
او درباره نحوه ارتباط گیری با این زنان و پیگیری وضعیت آنها می افزاید: «ما متوجه شدیم که در قم از قبل زنانی بوده اند که در این زمینه ها کار می کرده اند. مثلا در دادگستری قم، زنانی بودند که در زمینه های قضایی کار می کردند و یک نوع خدمات مددکاری اجتماعی را در کنار کار حقوقی شان برای زنانی که نیاز داشتند، ارائه می دادند. ما توانستیم با آنها ارتباط بگیریم در واقع، کاری که من و دوستانم کردیم پیدا کردن وکیل و دادن مشورت به وکلای زنانِ آسیب دیده در مورد شرایط اجتماعی آنان بود و نشان دادن این که چقدر راهکارهای حقوقی برای بیرون آوردن این زنان از بحران ضعیف هستند و چه کار می توانیم به انها کمک بکنیم که با وجود ناکارآمدی قوانین از بحران خارج شوند. در این زمینه، وکلا راهکارهای قضایی را به ما می گویند. آن ها ما را به لحاظ قضایی کمک می کنند ما هم یک نوع مشاوره مددکاری در رابطه با این موارد به آن ها می دهیم. تا حالا در چند موردی که داشته ایم موفق عمل کرده ایم. ما فکر می کنیم هرگز یک شبه نمی توان همه چیز را تغییر داد، ولی در همین سطح هم خوب است که کاری انجام شود، چون وقتی با زنان بحران زده و آسیب دیده آشنا می شویم، می بینیم که گاه آنها نه تنها از جانب خانواده های خود مورد آسیب و خشونت قرار می گیرند بلکه از طرف خانواده فرد مقابل خود حالا چه شوهر یا دوست پسر نیز مورد تعرض قرار می گیرند. در هیچ کجای قانون هم از آنها حمایت نمی شود. به این ترتیب ما سعی می کنیم در حد توان مان، خلاء های قانونی را با پشتوانه های فعالیت های فرهنگی-اجتماعی پرکنیم. از جمله کارهایی که می خواهیم انجام دهیم، معرفی دختران آسیب دیده به مدارس شبانه روزی در تهران است. آنها کلاس هایی برای پیدا کردن استعداد های آنان در زمینه های شغلی دارند که به نظر من وارد شدن این دختران به بازار کار، می تواند راهکاری برای جلوگیری از آسیب های اجتماعی این گونه زنان باشد.»
یکی دیگر از فعالیت های فاطمه، اموزش حقوق کودکان و زنان به مدیران و مربیان آموزشی است: «یکی از کارهای ما راه انداختن کارگاه هایی برای حقوق زنان و حقوق کودک است که هم در محل کار خودم این کار را انجام دادیم و هم با مجوز دانشگاه مفید رفتیم به مدارس و آموزش دادیم. ما این کارگاه ها را طراحی کردم، بعد با مدیران مدارس و مدیران آموزشی سازمان آموزش و پرورش قم برای نشان دادن اهمیت این کارگاه ها صحبت کردم. ما فکر می کردیم که چون جامعه ایران، جوان است باید آموزش ها را از جوانان شروع بکنیم. علاوه بر آن، از دادگستری قم آماری را در مورد زنان دستگیر شده در 6 ماه دوم سال 1386 گرفتم، که نشان می داد زنان 19 تا 35 ساله بیش از همه در معرض آسیب هستند و به این ترتیب فکر کردیم خوب است ما آموزش هایی در زمینه حقوق زنان به دختران جوان بدهیم که بیش از همه در معرض آسیب هستند تا حداقل بدانند که چه حقوقی دارند. از دختران دبیرستانی بعد از اتمام دبیرستان، انتظار ازدواج می رود، ما هم حداقل کاری که می توانستیم بکنیم این بود که مسائل مربوط به طلاق و ازدواج و مسائل مالی زوجین را به آنها آموزش بدهیم. مسئله دیگری که در قم مطرح است، مسئله کودک آزاری است. آمار کودک آزاری در قم بالاست. بنابراین ما کارگاهی را در یک مدرسه در منطقه ای خطرناک در قم برگزار کردیم و به آنها آموزش دادیم.»
از فاطمه درباره موانع پیش روی فعالیت های او و همراهان اش می پرسم: «چون فعالیت های ما در قم مدرن است، هر جا که می رویم باید سعی کنیم تعاریف مان با تعاریف یا آموزش و پرورش در قم هم خوانی داشته باشد. یکی از تلاش های من این است که نشان دهم فعالیت ما در چه ارتباطی با آن ها قرار دارد و چه طور می خواهیم به آن ها کمک کنیم. خیلی وقت ها اگر به آنها بگوییم که صرفا فعالیت حقوق بشر انجام می دهیم، به ما بدگمان می شوند که با خارج از ایران چه ارتباطی داریم. به ویژه که در اغلب موارد مسئولیت مالی فعالیت ها بر دوش خود ماست، به همین دلیل این بدگمانی که به کجا وصل هستیم بیشتر می شود. در حالی که در زمینه دختران آسیب دیده ما از جیب خودمان پول می گذاریم و به هرجایی هم که مراجعه می کنیم پول و لباس جمع آوری می کنیم. نهاد شکل گرفته ای نداریم، ولی به هر حال این کارها را می کنیم و کمک های فردی هم به ما می شود اما وابسته به جایی نیستیم. مسئله دیگری که برای مخاطبان ما مهم است و دائما می پرسند این است که آیا ما مذهبی هستیم یا نیستیم، و اگر بله، تا چه حد پایبند به مذهب هستیم؟ بعد مساله مجرد و متاهل بودن ما هم برای آن ها مهم است. اما مهم ترین مسئله این است که باید جلب اعتماد بکنیم که تا چه حد بومی هستیم و وابسته به خارج نیستیم.»
وی به نقاط قوت کمپین اشاره می کند: «یکی از چیزهایی که من را در ایران نگه داشت کمپین بود. کمپین در دوران احمدی نژاد ایجاد شد و به همین دلیل قبل از اینکه وارد ایران بشوم، بعضی اطرافیان مرا از عملکرد های آن می ترساندند و برحذرم می کردند. ولی وقتی که وارد ایران شدم، تغییراتی در زمینه توسعه ایران و زنان دیدم که مرا شگفت زده کرد. وقتی که با کمپین آشنا شدم، اعضای آن را به شکل یک جمع سازمان دهنده دیدم که تفکرات شان چارچوب دارد و اهداف شان مشخص است. به این ترتیب جذب این حرکت شدم و فکر کردم ماندن من و کار کردن من با این گروه ثمردهی بیشتری خواهد داشت. به نظر من، یکی از نقاط قوتِ فراگیر کمپین این است که ایده ای نو را پروراند و به زن ها امیدهای تازه در مورد زندگی حقوقی شان داد. و دیگر این که کمپین کار و پروژه مشخص دارد، یعنی در مورد 10 مورد قانون تبعیض آمیز مشخص کار می کند که برگرفته از قانون اساسی و نیز قوانین فقهی و غیرفقهی ایران است. کار کمپین، کار آگاهانه و فعالیت اجتماعی فراگیری است که تنها مربوط به قشر تحصیلکرده خارج رفته و یا کلا تحصیلکرده نیست بلکه مربوط به زنان جامعه از هر گروه و هر نگرش مذهبی است.»
البته از نظر او کمپین نقاط ضعفی هم دارد و معتقد است که کمپین هنوز نتوانسته به برخی شهرها و گروه های اجتماعی وارد شود: «این حرکت در ابتدا بیشتر مرکزگرا بود، گرچه به تدریج به شهرهای دیگر هم رفت ولی هنوز برای این که ما نتایج حرکت کمپین را در شهرهای دیگر ببینیم، باید به طور مداوم کارگاه ها برگزار شود و فعالیت ها پیگیری شود. صرف نظر از شهرهایی هم چون قم که در آن افرادی جذب کمپین شده اند و به فعالیت مشغول هستند، فکرمی کنم شهرهایی هستند که احتمالا منتظرند کمپینی که هنوز نشناخته اند برود در آن جا و کارهایی انجام دهد ولی آنها نمی دانند، کمپینی ها هم نمی دانند. شاید یکی از ضعف های کمپین این بوده که هنوز به مناطق مختلف نتوانسته برود، احتمالا چون نیرو کم دارد. نکته دیگر این است که کمپین باید به سوی گروه های مختلف اجتماعی برود نه این که فقط در گروه نخبه و یا تنها گروه های تحصیل کرده نفوذ داشته باشد. زنان بی سوادی هم هستند که با فعالیت های کمپین موافقند، من با زنانی برخورد داشته ام که حتی نمی توانسته اند این دفترچه ها را بخوانند و برایشان روخوانی کرده ام. آن ها فقط می توانستند امضاء کنند و می توانستند بگویند چقدر این قوانین را قبول دارند و چقدر رد می کنند، اما به هر حال ذهنیت برابری طلب داشتند.»
به اعتقاد او کمپین باید جای خود را در مذاکره با گروه های مختلف، بیشتر از طریق افرادی که در آن گروه ها هستند، بازبکند و در این زمینه باید تعاملی میان گروه های مذهبی با دانشگاهی برقرار کرد: «ما حوزه های علمیه در مشهد، قم و چند شهر دیگر داریم به علاوه حوزه های علمیه زنانه. برخی از تفکرات جاری در این حوزه ها، اندیشه تغییر قوانین فقهی است. من با بعضی از این جمع ها صحبت کرده ام، اما اگر اسم کمپین را بیاورم، سریع با فمینیسم در نظر گرفته می شوم و کنار گذاشته می شوم، چون فمینیسم را یک تفکر غیرایرانی و غیراسلامی می دانند. اما من دیده ام که وقتی برفرض با آنها در رابطه با قانون دیه، طلاق یا ازدواج صحبت می کنم، کاملا موافق تغییر آن هستند. آنها زنان مذهبی هستند که جمع های مذهبی دارند. آن ها نیاز دارند که یک کنشگر کمپینی در میان شان باشد و با آن ها بحث و جدل بکند. باید توجه کرد که چطور در چنین جمع هایی می توان از توافق بر سر برخی قوانین به بقیه قوانین رسید و با آن ها از منظر اجتماعی وارد بحث شد و چطور می شود در ابن زمینه ها هم به برابری رسید. این یکی از کارهایی است که باید توسط کنشگران کمپین در نظر گرفته شود چون من می بینم که در جوامع مسلمانی مثل مراکش و اندونزی که توانسته اند قوانین فقهی را تغییر بدهند، رابطه محکمی بین تحصیل کرده های فرنگ رفته با تحصیل کرده های حوزوی وجود دارد و این تغییر اتفاق افتاده است. اما این که علمای این دو گروه همدیگر را بپذیرند این خودش یک حرکت است و نیاز به زمان دارد. در ایران تا حدودی این رابطه به وجود آمده اما چندان مستحکم نیست. خیلی وقت ها وقتی شما می روید سراغ آنها [نیروهای مذهبی] خوشحال می شوند، یعنی احساس می کنند که توسط گروه مقابل پذیرفته شده اند. من دو سال پیش آیت الله صانعی را طرفدار کمپین نمی دانستم اما طرفدار تغییر برخی قوانین فقهی می دیدم. اما الان می بینم که خودش را همدل با جنبش زنان می داند. فکر می کنم این مسئله می تواند در مورد بقیه هم صادق باشد.»
یکی از مسائلی که کنشگران کمپین با آن روبرو بوده اند، فشارهای امنیتی است که فضا را برای فعالیت آنها تنگ کرده است. از فاطمه می پرسم با توجه به این که در محیط بسته ای چون قم فعال هستند و کماکان توانسته اند کارها را پیش ببرند، چه پیشنهادی در رابطه با نحوه فعالیت در فضای بسته به کنشگران کمپین دارد: «شاید بهتر باشد که کنشگران کمپین با آدم های بومی مناطقی که می خواهند در آن فعالیت کنند، آشنا شوند. بعد با خود آن ها، کارگاه های آموزشی برگزار کنند. البته این کارگاه ها نباید تنها یک بار یا دوبار برگزار شود بلکه باید ادامه داشته باشد، چون این اتفاق یک شبه تمام نمی شود. البته تعامل میان این دو گروه، به این شکل نیست که گروه مرکز که به یک آگاهی اجتماعی رسیده اند و حالا می خواهد این آگاهی را انتقال بدهد، باید در منطقه مورد نظر از صفر شروع کند بلکه در آن مناطق هم آگاهی هایی وجود دارد. به نظر من، این تعاملات خیلی تاثیر گذار است. این موضوع برای خود من هم اتفاق افتاده، وقتی وارد قم شدم، تفکر فمینیستی ام برگرفته از زنان آمریکایی بود. وقتی وارد جامعه خودم شدم، خودم را این جایی کردم. خوب است که ما تفکر فمینیستی را بومی بکنیم، یعنی کمپین باید این تفکر را بومی بکند. در واقع در هرکجا که بخواهیم کمپین را بکاریم، باید با توجه به شرایط جغرافیایی و اجتماعی آن جا عمل کنیم تا به بار بنشیند. به همین دلیل باید با کنشگران بومی آن جا رفت و آمد داشته باشیم، آنها در سایت های کمپین بنویسند و ... من فکر می کنم اگر کمپین در شهرهای بزرگی مثل تبریز و رشت و اصفهان موفق بوده به این دلیل بوده که کنشگران خوبی در آن شهرها دارد. آن ها خیلی خوب می توانند اهداف کمپین را انتقال بدهند. و از طرف دیگر فراموش نکنیم که کمپین متاثر از مناطق بومی هم هست. بنابراین مهم است که بومی های ایران فکر نکنند کمپین فقط یک موضوع مربوط به تهران است. در ضمن انتظار می رود که هر 4 سال یک بار سیستم سیاسی مملکت عوض شود و شاید این تغییر، راه کارهای تازه ای برای کمپین بیافریند.»
 

Friday 3 September 2010

International Studies modules (including Modern Iran) enrolment Birkbeck/Politics open


Enrolment is still open for high quality open access Certificate courses in Politics and International and European Studies, providing routes onto degree programmes in the Politics Dept and beyond.